دانلود نمونه گزارش کارورزی روایتی از تجربه اولین روز کارورزی
نمونه
نمونه گزارش کارورزی روایتی از تجربه اولین روز کارورزی
فرمت فایل : word
تعداد صفحات فایل : 5 صفحه
مختصری از شرح
«شوق رفتن به مدرسه زیبا بود. لباس های اتو کشیده ام را به تن کردم، فرصتی برای خوردن ناهار نداشتم. با بوسیدن قرآن که در دست مادرم بود به راه افتادم. هرگز صف تاکسی را این طور ندیده بودم؛ شاید هم به این علت بود که زیاد به خ ساری نمی رفتم و با صف طویل آن آشنایی نداشتم. با دوستم مهدیه قرار داشتم، کمی دیر رسید وقتی همدیگر را دیدیم یک دنیا شادی سراغمان آمد منتظر ماندیم تا نوبتمان شود، سوار تاکسی شدیم راننده اینقدر گرم صحبت با یکی از مسافرین بود که از روی حواس پرتی ما را سر خیابان شرافت پیاده کرد. ده دقیقه ای را برای رسیدن به خیابان ظرافت پیاده طی کردیم. تابلوی مدرسه از دور دیده می شد؛ چه اسم خوبی داشت، «مهر». همکارانمان در حیاط مدرسه دور هم جمع شده بودند. احوال پرسی کردیم و اولین روز کاری را به یک دیگر تبریک گفتیم. استاد با چهره ی آرامش بخش وارد شدند احوال پرسی کردیم و با همدیگر به سالن اداری دبستان روانه شدیم. در حیاط مادر های بچه ها را دیدیم که منتظر فرزندانشان بودند چقدر از نظر سر و وضع با زمان کودکی ما فرق داشتند. سر و وضع آن ها برایم خیلی عجیب بود {...}. با استاد وارد دفتر معاونین شدیم این مدرسه سه معاون داشت؛ در هر دو پایه یک معاون. معاونین صمیمی رفتار می کردند، به همین دلیل خیلی احساس غریبی نکردیم. پس از آشنایی با معاونین وارد دفتر معلم هاشدیم فقط با چند معلم که در آنجا حضور داشتند آشنا شدیم. خانم سعادتی معلم راهنمایم را هنوز ندیده بودم و هم چنان منتظر بودم. با هدایت استاد کارورزی راهی دفتر مدیر شدیم. مدیر دبستان خانم ... که سر تا پا قهوه ای پوشیده بود از جایش برخاست و با روی گشاده از ما استقبال کرد. خدمتکار مدرسه خانم سادات نیا فوراً وارد شد و شرو ع به پذیرایی کرد. واقعاً بی نظیر بود. با عشق از مهمانانش پذیرایی می کرد. همزمان که چایی و شیرینی می خوردیم به صحبت های مدیر در رابطه با شغل معلمی و ارزش و جایگاه آن گوش می کردیم، انگیزه ی فراوانی در من ایجاد شده بود. ناگهان در باز شد و دانش آموزی که چهره ی نگران داشت وارد شد گویا خانواده اش هنوز به دنبالش نیامده بودند. همزمان که به آن دختر کوچک نگاه می کردم چشمم به در و دیوار اتاق و کمدها و چیدمان افتاد همه چیز زیبا بود. به نظرم خانم مدیر و کارکنان سلیقه ی خوبی داشتند. همه ی قسمت های سالن اداری جالب بود.
شد و دانش آموزی که چهره ی نگران داشت وارد شد گویا خانواده اش هنوز به دنبالش نیامده بودند. همزمان که به آن دختر کوچک نگاه می کردم چشمم به در و دیوار اتاق و کمدها و چیدمان افتاد همه چیز زیبا بود. به نظرم خانم مدیر و کارکنان سلیقه ی خوبی داشتند. همه ی قسمت های سالن اداری جالب بود.